" من به تو چشم دوختم 3>> " پارت ۱۳
که با هیچکس روبه رو شدم..
آییش لنتی این بچه ها رو که سرکارم میزارن فقط پیداشون کنم..قیمه قیمه اشون میکنم..
ات : قیمه قیمه اتون میکنم پدصگااا
کوک : کیو قیمه قیمه میکنی ؟ * خوابالو *
ات : عااا..
یهو یاد اینکه با حولم افتادم.. سریع درو بستم..
لنتی..آبروم رففف رفففففففف
رفتم گوشیمو گرفتم که دیدم معلم پیام داده..
پیام : سلام بچه ها..فردا اردو سه روزه داریم..ساعت ۸ بیاید مدرسه..
ات : عه ژدی..به تخمم ولی ندارم..بیخیال حتما میرم اردو رو زهرمار جینا و وونگ میکنم حیح
× پرش زمانی صبح
بعد از اینکه لباسامو پوشیدم کوله و ساکمو برداشتم و رفتم بیرون که با کوک روبه رو شدم..
هنوز از اتفاق دیروز ازش خجالت میکشیدم..
ولی اون انگار هیچ اتفاقی نیوفتاده..
کوک : سلامم
ات : سلام
کوک : بریم
ات : ا..اوم
رفتیم و تو راه شروع به حرف زدن کردیم..
ات : عامم..ببخشید ولی یه درخواستی رو داشتم..
کوک : هوم چیه؟
ات : میشه تو اردو تظاهر به اینکه دوس پسرمی کنی؟
کوک : خیلی از تظاهر خوشم نمیاد..ولی اوك بخاطر تو باشه
ات : یاا جوری نگو انگار من پریدم گفتم دوس پسرمی !
کوک : بخاطر همین کمکت میکنم خب..
ات : باش بیا رسیدیم مدرسه
رفتیم تو که یاد یچی افتادم..
ات : راستی ، تو وسایلتو آوردی ؟
به کوله پشتیش اشاره کرد و گفت : اره پ اینا چین؟
ات : ودف..تو فقط اینا رو آوردی ؟
کوک : اره..تو زیاد اوردی وگرنه همش سه روزه..
ات : فقط بیا بریم نرین تو حالم
تو راه رو بودیم چون میخواستیم بریم کلاس ، اتوبوس هنوز نیومده بود..
وونگ : هه..میبینم که خیلی باهم خوشید
کوک : گوه خوریش به تو نیومده..
این بشر خیلی میرینه به آدم..
وونگ : ات ازت توقع نداشتم..حداقل خیانت نمیکردی
ودف این چی داره میزرع؟
چی زده اول صبی؟
کوک : به نظرت این حرفو ات حق نداش بگه جا تو ؟
بعدم دستشو دور گردنم انداخت
کوک : کسی که با خواهر دوس دخترش ریخته روهم.. حق این حرفو نداره..
وونگ : چی؟
ات : وونگا..من اونقدرام احمق نیستم که خیانت تو و جینا رو نفهمم..خیانتکار هرزه
جینا : ات اونجوری که فکر میکنی ن...
ات : جینا بدون که ازت توقع نداشتم..
دست کوک رو گرفتم و رفتیم کلاس..
ادامه دارد..
اسلاید دو : لباس ات
( با یونیفرم نمیرن )
.
آییش لنتی این بچه ها رو که سرکارم میزارن فقط پیداشون کنم..قیمه قیمه اشون میکنم..
ات : قیمه قیمه اتون میکنم پدصگااا
کوک : کیو قیمه قیمه میکنی ؟ * خوابالو *
ات : عااا..
یهو یاد اینکه با حولم افتادم.. سریع درو بستم..
لنتی..آبروم رففف رفففففففف
رفتم گوشیمو گرفتم که دیدم معلم پیام داده..
پیام : سلام بچه ها..فردا اردو سه روزه داریم..ساعت ۸ بیاید مدرسه..
ات : عه ژدی..به تخمم ولی ندارم..بیخیال حتما میرم اردو رو زهرمار جینا و وونگ میکنم حیح
× پرش زمانی صبح
بعد از اینکه لباسامو پوشیدم کوله و ساکمو برداشتم و رفتم بیرون که با کوک روبه رو شدم..
هنوز از اتفاق دیروز ازش خجالت میکشیدم..
ولی اون انگار هیچ اتفاقی نیوفتاده..
کوک : سلامم
ات : سلام
کوک : بریم
ات : ا..اوم
رفتیم و تو راه شروع به حرف زدن کردیم..
ات : عامم..ببخشید ولی یه درخواستی رو داشتم..
کوک : هوم چیه؟
ات : میشه تو اردو تظاهر به اینکه دوس پسرمی کنی؟
کوک : خیلی از تظاهر خوشم نمیاد..ولی اوك بخاطر تو باشه
ات : یاا جوری نگو انگار من پریدم گفتم دوس پسرمی !
کوک : بخاطر همین کمکت میکنم خب..
ات : باش بیا رسیدیم مدرسه
رفتیم تو که یاد یچی افتادم..
ات : راستی ، تو وسایلتو آوردی ؟
به کوله پشتیش اشاره کرد و گفت : اره پ اینا چین؟
ات : ودف..تو فقط اینا رو آوردی ؟
کوک : اره..تو زیاد اوردی وگرنه همش سه روزه..
ات : فقط بیا بریم نرین تو حالم
تو راه رو بودیم چون میخواستیم بریم کلاس ، اتوبوس هنوز نیومده بود..
وونگ : هه..میبینم که خیلی باهم خوشید
کوک : گوه خوریش به تو نیومده..
این بشر خیلی میرینه به آدم..
وونگ : ات ازت توقع نداشتم..حداقل خیانت نمیکردی
ودف این چی داره میزرع؟
چی زده اول صبی؟
کوک : به نظرت این حرفو ات حق نداش بگه جا تو ؟
بعدم دستشو دور گردنم انداخت
کوک : کسی که با خواهر دوس دخترش ریخته روهم.. حق این حرفو نداره..
وونگ : چی؟
ات : وونگا..من اونقدرام احمق نیستم که خیانت تو و جینا رو نفهمم..خیانتکار هرزه
جینا : ات اونجوری که فکر میکنی ن...
ات : جینا بدون که ازت توقع نداشتم..
دست کوک رو گرفتم و رفتیم کلاس..
ادامه دارد..
اسلاید دو : لباس ات
( با یونیفرم نمیرن )
.
۹.۹k
۱۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.